به یاد تمام بادکنک های رنگی
بادکنک های رنگی آویزان از سقفی که امید بود سالها انعکاسی از صدای نفس های زندگی ساده مردم این دیار باشد…
صدای شادمانه کودکان
دستها به هم نزدیک برای شروع یک بازی
زمین فریاد کشید و بازی مرگ آغاز شد
بادکنک های رنگی و لحظه های شیرین از شور زندگی خالی شد و همه چیز…
و دوباره در میان تلی از خاک، شکوه زندگی آغاز می شود و مردمان این سرزمین با فریادهایی خفته در دل و با یاد تمام بادکنک های رنگی، ایستاده و امیدوار بدون نگاه به دستهای مردان بدون عمل، مردان نیازمند زلزله ای به قدرت ۷ ریشتر در قلب هایشان برای بیدار شدن از خواب رخوت و بی عدالتی…
با بازوانی گره خورده و نگاهی رو به آسمان، به زمین سلامی دوباره خواهند داد…