گاهی فقط باید سکوت کرد …

گاهی فقط باید سکوت کرد… پشت پنجره ایستاده ام هوا آلوده است، سعی میکنم در منظره برفی روزهای پیش غرق شوم، با خود فکر میکنم گاهی فقط باید سکوت کرد………… برای از دست دادن آسمان آبی ،برای چشمان به خاک نشسته مردم خوزستان، …. برای عشق های به خون نشسته سانچی….. برای کودکان یخ زده در چادرهای کرمانشاه…… وچه تلخ سکوت میکنم برای بی عدالتیهای جهان پر از ادمیان به غایت غمگین وبرای آرزوها و جوانی های از دست رفته ……واژهها جان ندارند…….دیر زمانی است خبری از آواز گنجشک های دم صبح نیست……آه روزها سخت و خاکستری میگذرد به دخترکانم نگاه میکنم چشمهایشان غمگین و دلهایشان پر از ارزو…..تنها یک آرزوی ساده…..آبی آسمان شنیدن صدای خدا و صدای زندگی …….و من برای پذیرش این جهان بدون آواز و عشق …. تنها سکوت میکنم …….سکوتی پر از بذر بیداری و پر از فریادهای رسا…